خیریه محمدحسین رضوی

روایت مریم قسمت دوم

منتظر 20سالگیم بودم راه زند گیم از از آنجا اغاز شد

سرطان یک آغاز متفاوت است

در شب های قدر که از برکت و استجابت دعا لبریز است...

دیگر دارویِ قرمز رنگ کودکی ام پاهایم را نمی لرزاند...

دیگر نمیترسم من با آدم های معمولی فرق دارم...

روایتی ست متفاوت ازامید ،نا امیدی،درد،درمان های قهرمانانی قدرتمند، در نبرد با " سرطان

در این قسمت پای حرف کسی مینشینیم که از خواهرهم به (مریم عزیز )نزدیک تر هست ...

سلامت دندان در بیماران مبتلا به سرطان یکی از اصول اساسی روند درمان این بیماران ...

این دلنوشته من است به عنوان یک خواهر ،یک مادر

روزهای آخر اسفند و شلوغی های آخرین روزهای سال ،دوری مسیرهای جوانان عزیزمون و ....باعث ...